مسابقه «خانه ما»، جزو مسابقات یا همان رئالیتیشوهای موفق تلویزیون است، امتداد یک مسابقه تلویزیونی تا ۹ فصل در وضعیت ناپایدار تولیدات فرهنگی، کار سختی است که حالا در مورد «خانه ما» به ثمر نشسته است.
این امتداد موفقیتآمیز را در دو ساحت میشود، بررسی کرد، مساله فرم و مساله مضمون و در انتها درهم تنیدگی این دو ساحت در جهت عرضه یک محتوای منسجم.
فرم؛ به روز، متنوع و متصل
برای ساختن چنین محتوایی نمیشود به تولیدات استودیویی قناعت کرد. همان رسانههای فارسیزبانی که برخی، ضریب نفوذشان را انکار میکنند، با تجهیز به ترفندهای روزِ برنامهسازی، دائما در حال تولید محتواهایی هستند که به خصلت مخاطب اینستازده و کمحوصله امروزی نزدیک است. در نظر بگیرید وقتی حوصله مخاطب، اندازه یک کلیپ یک دقیقهای کوچک میشود، این که گمان کنیم در همان فضاهای دِمُده بشود تولید محتوا کرد، تصوری منطقی به نظر نمیرسد.
«خانه ما» با تدوینی درست و به اندازه و با استفاده از تمهیداتی چون نریشن و موسیقی، موفق شده که ریتم را رعایت کند و مخاطب خودش را پای کار نگه دارد. در واقع علاوه بر ایده جذاب که در بافت زندگی روزمره هرکسی با هر توان و جایگاه طبقاتی قابل لمس است، این شکل اجرا هم به نوعی موجب همافزایی شده. گرچه که در همان نریشنگوییها، ضعف متن یا سناریو کمی به چشم میآید و نمکِ کار کمی زیاده از حد پاستوریزه و کلاسیک است، اگر جنس نریشنها کمی آوانگاردتر و متصلتر به فرهنگ روزمره میشد و شوخیها به فضای شبکههای اجتماعی نزدیک میشد، قوت کار بیشتر به چشم میآمد.
مثلا درباره کارگردانی صحنههایی که در منازل شرکتکنندهها میگذرد هم همین نکته به چشم میآید و کمی توی ذوق میزند. پاستوریزه بودنهای تزریقی و ادبیاتی که آمیخته به شعار شده بعضا، گاهی جنس صمیمیت مسابقه را تصنعی نشان میدهد. اصولا جنس کارگردانی در منازل شرکتکنندهها باید کمینه و خلوت باشد، کارگردانی این صحنهها بیشتر از مداخله و حضور، نیاز به غیبت و فضاسازیهای روانی دارد. در واقع اینجا اتمسفر است که چنین کارهایی را باکیفیت میکند. خانوادهای که ناگهان جلوی دوربین قرار میگیرد، در میمیک و زبان بدن تا حد ممکن باید نزدیک به زندگی واقعی خودشان باشند و اگر قرار بر این باشد که نوعی از نمایش را جلوی دوربین اجرا کنند که با ذات مسابقه در تضاد است، کمی کیفیت کار افت میکند؛ پسرِ بزرگ خانواده اصغرپور در همین فصل اخیر، مصداق جلوهگریست و چون از واقعیت فاصله دارد به دل نمینشیند!
با همه اینها «خانه ما» فرم موردنظرش را پیدا کرده و موفق شده در تدوین و کارگردانی، میان فضاهای متنوعی که ایجاد میکند، یک حلقه وصل قدرتمند بسازد.
مضمون؛ سیال، شناور و منطبق
«خانه ما» محصولی برای همین دوره است، دوره تحریم و تورم و تنگنا. در چنین شرایطی توصیه به صرفهجویی، مدیریت هزینه یا هر چیزی که زندگی انقباضی را به یاد میآورد، توصیهای واقعی است، این که علل ماجرا چیست؟ یا چه شد که این گونه شد؟ بحثهایی مبنایی است که در این قالب نمیگنجد اما همه این تشکیکها از میزان واقعی بودن چنین مسابقهای کم نمیکند. زمین واقعیت به ما یادآوری میکند که گاه مجبوریم با بودجهای بسیار کم، چرخ زندگی را بچرخانیم و ایده مرکزی این مسابقه بر همین مضمون سوار است.
خب، چه وقتی یک محتوا کاربردی است؟ وقتی در اتصال با وضعیتی ملموس باشد، «خانه ما» هست و این ملموس بودن در اتصال با وضعیت تولیدش هم قرار گرفته، یعنی در همین وضعیت کرونایی و محدودیتهای ریز و درشت، برنامه نمیخوابد وخودش را از وضعیت ناچاریها منفک نمیکند. اینجاست که فکر و ایده یک پروژه را جلو میاندازد، نظیر همان چه که در آن ور آبها اتفاق افتاده است.
«خانه ما»، هم گردشگری و مهمانی یا هر چیز دیگری را که تا الان داشته با توسل به پلتفرمهای مجازی جلو میبرد. این حضور ممتد، در نهایت منجر به ثباتی میشود که چشم مخاطب را میگیرد، این ثبات در جذب مخاطب نتیجه ثباتیست که پیش از این در ذهن سازندگان مسابقه شکل گرفته، گرچه که «خانه ما» میتواند بهتر هم باشد اگر کمی از شعر و شعار فاصله بگیرد و تیرگیهای خیابان و جامعه را هم ببیند.
به قلم: ایمان عبدلی
منبع: خبرآنلاین
برای اطلاع و استفاده از سایر مطالب ما، به کانال تلگرام خانه ما بپیوندید: