خانواده گلدوی، یک خانواده چهار نفره اهل زاهدان است، پدر و مادر و بچه هاشون زهرا و امیررضا.
نظراتتون رو در مورد خانواده گلدوی، اینجا بنویسید (با رعایت کامل ادب و احترام).
پدر، مرد اعداده. یه بانکی دقیق که تو خرج کردن برای خانواده، کم نمیذاره. هرجا هم موسیقی محلی به گوشش بخوره، تا یه دل سیر، رقص سیستانی نکنه، سرجاش نمیشینه. تو خونه گلدوی، بابا همیشه تو تیم بچه هاست.
خانم گلدوی که قبلا معلم بوده، به گل و گیاه علاقمنده و از این همنشینی، سکوت و آرامش رو به یادگار برداشته. مدیر اتاق فکر خونه که جمع بندی هر بحثی با خودشه اما تصمیم نهایی رو جوری با سیاست و محبت ابلاغ می کنه که کسی مخالفتی نداشته باشه.
هر وقت با امیررضا کاری دارن، غیبش می زنه که بره پای بساط بازیش! بدون اطلاع بقیه، توی مسابقه ثبت نام کرده اما حالا بدش نمیاد هر جا که شد، پیچی بزنه و وظایفشو به دیگران بسپاره. غذای بدون گوشت رو غذا نمی دونه و معلوم نیست تو این یه ماه، چی میخواد بخوره!
زهرا تو دانشگاه، حسابداری می خونه. شغل پدرشو دوست داره و بدش نمیاد ادامه بده. کمی خجالتی و کم حرفه، اما موقع کل کل با امیررضا، چهره متفاوتی ازش می بینیم که هیچ ربطی به اون زهرای آشنا نداره!