مردی از جنوب، زنی از شمال در مرکز ایران به هم رسیدند!
این خلاصه خانواده کاظمی است!
پدر خانواده که کارمنده، تنها مرد این خانواده پنج نفره است. به پیشنهادهای خانم های خانه، گوش جان می سپاره، اما مصره که خودش حرف آخر رو بزنه.
خانم کاظمی به شکل حرفه ای نقاشی می کنه و هنرش رو بیرون از منزل هم آموزش میده. به خاطر این روحیه، نکته سنجی های دقیقی داره و سعی می کنه با ظرافت، ایده هاشو به شکلی به آقای خونه ارائه بده که به تصویب برسه.
سوده، دختر دوم خانواده، به مامان شبیه تره. اهل کتاب و مطالعه، سر تو حساب و کتاب، و وزیر امور اقتصادی و دارایی خانواده… .
ساره که خواهر بزرگه ست، بیشتر به باباش کشیده. شوخ طبع و حاضر جواب با آرزوهای دور و دراز. گرچه کیک هاش حرف نداره اما خودش میخواد خلبان بشه. کل کل های این دختر با پدر از نفس گیرترین لحظات این خونه ست.
شیرینی خونه کاظمی هم از ستیا ست. دختر کوچیک پنج ساله خانواده که برای هر پرسشی پاسخ فلسفی و متفاوتی توی آستین داره و با شیرین زبونی هاش سختگیرترین منتقدها رو هم قانع می کنه.
نظراتتون را در مورد خانواده کاظمی اینجا بنویسید (با رعایت کامل ادب و احترام).