آغاز سال تحصیلی، شروع دل مشغولی های بسیاری از پدران و مادران است. نگرانی درس خواندن و نخواندن، موفق شدن یا نشدن بچه ها، عاقبت به خیری و این که بچه هایمان به جایی برسند و برای خودشان به اصطلاح کسی بشوند و هزار و یک فکر و خیال دیگر! حالا باید برای این همه فکر و خیال چه کرد؟ مطلب زیر، حاوی 10 پیشنهاد کلیدی برای پدران و مادرانی است که فرزند دانش آموز دارند.
همه مطالعات روانشناسی و حتی تجربیات فردی نشان میدهند که کودکان، بیشتر از رفتارهای شما الگوبرداری میکنند تا از حرفها و امر و نهیهای شما! حتی اگر اهل مطالعه نیستید، میتوانید کتابی را در دست بگیرید و تظاهر به مطالعه کنید. این کار بهویژه برای کودکان پیشدبستانی بسیار اثرگذار است.
زمانی تمام خوشبختی فرزندان در این تعریف میشد که حتما به دانشگاه بروند و سپس با مدرکی که میگیرند، در یک جای خوب استخدام شوند اما امروز این الگو دیگر جواب نمیدهد. اولا دانشگاهرفتن بسیار آسانتر از قبل شده و ثانیا دانشگاه، تضمینکننده آینده نیست. بسیاری از افراد موفق در ایران و جهان، یا دانشگاه نرفتهاند یا دانشگاه را رها کردهاند یا در شغلی غیرمرتبط با رشته تحصیلیشان فعالیت کردهاند. در آینده نیز اهمیت دانشگاه باز هم کمتر خواهد شد؛ بسیار کمتر از آنی فکرش را بکنید! استخدامها و کارآفرینیها، نه بر پایه مدرک تحصیلی که بر اساس مهارتهای فردی خواهد بود کما اینکه هماکنون نیز در بخش خصوصی، چنین روندی وجود دارد. با این الگوی فکری، دیگر به بچههایتان برای کسب نمرات بالا فشار نیاورید. آینده بچههایتان الزاما از میان نمرههای بالا نمیگذرد. بگذارید آنها در حد توان خود درس بخوانند و نمره بگیرند. در عوض آنها را با زندگی واقعی و مهارتهای کاربردی بیشتر آشنا کنید.
«پسرم! دخترم! همین اندازه که میبینم تلاش میکنی برایم ارزشمند است. تو تلاشت را بکن، بعد از آن دیگر مهم نیست چه نمرهای میگیری!» فرزند شما نباید احساس کند دوستداشتهشدنش، تابعی از نمراتی است که در مدرسه میگیرد.
اگر فرزندتان در امتحانی مثلا ۱۲ (یا حتی نمره کمتر) گرفت، این ادبیات پیشنهاد میشود: «خب! تو در ۱۲ بخش، عملکرد خوبی داشتی؛ آفرین! آن ۸ نمرهای که نگرفتی، دارند با تو حرف میزنند که نقطهضعف کارت کجاست. بهتر است روی این بخشها بیشتر کار کنی. چه خوب شد که ۱۲ گرفتی و فهمیدیم گیر کار کجاست؟ من هم در دوران دانشآموزی گاهی نمرات پایین میگرفتم؛ اشکالی ندارد.»
این کار تزریق سم در روح آنهاست. بچهها را با خودشان مقایسه کنید: «تو نسبت به قبل، تلاش کمتری داشتی» یا «بیشتر تلاش کردی».
مثلا شاید بد نباشد یک بار صبحی که خیلی خستهاند و یک بار هم زمانی که امتحان کلاسی دارند و درسشان را نخواندهاند، اجازه دهید مدرسه نروند. باور کنید آسیب اضطرابی که متحمل میشوند، بیشتر از نرفتنشان به مدرسه است؛ البته که قرار نیست این پیشنهاد به یک رویه دائمی تبدیل شود. نکته مهم این است که آنها باید با شما احساس راحتی کنند، حتی در نرفتن به مدرسه.
در انجمن اولیا و مربیان مصوب کنید که از معلمان، بهویژه در مقطع ابتدایی خواسته شود تا حد امکان از دادن تکلیف شب خودداری کنند یا به حداقل بسنده کنند. همچنین برای روزهای تعطیل تکلیف ندهند. کودکان در ساعات غیر مدرسه، باید بیشتر بازی کنند یا به ارتباطات خانوادگی و اجتماعی بپردازند تا تکرار آنچه در مدرسه آموختهاند.
حتی اگر لازم باشد، کتابهای قطور را به دو یا سه قسمت تقسیم و جدا جدا سیمی کنید. به ستون فقرات بچهها رحم کنید.
بچهها بهویژه در فصلهای مدرسه، بیشتر تحت فشار هستند؛ بنابراین به همدلی و همراهی والدین نیاز بیشتری دارند تا استرسهای مدرسه را تخلیه کنند. برایشان وقت بگذارید، حرف بزنید، شوخی کنید و گاهی با هم بیرون بروید. بچهها باید بدانند که شما پناهگاهشان هستید.
مهمتر از همه اینکه کودکی و نوجوانی، شادترین دوران زندگی هر انسان است که دیگر تکرار نمیشود. هر کاری که میکنید، ملاکتان این باشد که شادی کودکی و نوجوانی را تباه نکنید. این سخن، به معنای ولنگاری تربیتی نیست؛ اتفاقا تأکید بر تربیت اصولی کودکان و نوجوانان است، زیرا تربیتی که شادی را از دوران کودکی و نوجوانی بزداید، اساسا تربیت نیست، بلکه نابودی امروز و فردای آنهاست. هیچکس حق ندارد شادی را از ساحت کودکی و نوجوانی بزداید، حتی پدر و مادرها و معلمان، حتی پدر و مادرها و معلمان، حتی پدر و مادرها و معلمان.
منبع: عصر ایران
برای اطلاع و استفاده از سایر مطالب ما، به کانال تلگرام خانه ما بپیوندید:
عالی
خیلی جالب بود