در این مقاله، سراغ فرهنگ مردمان سیستان و بلوچستان میرویم؛ مردمانی با ریشههای عمیق تاریخی که هنوز هم به سنتهای خود پایبند ماندهاند. از نوروز و عید قربان گرفته تا چوببازی و رقصهای محلی، هر بخش از زندگی روزمرهشان بخشی از یک داستان کهن و دیدنی است.
در فصل چهاردهم مستند مسابقه خانه ما، این شانس را داشتیم تا از زاویهای صمیمیتر با زاهدان آشنا شویم. حضور سه خانواده پودینه، سوریزایی و گلدوی، فرصتی بود تا با سنتها و مراسم و آیینهای جذاب، پرکشش و دوست داشتنی این خطه از ایران، بیشتر آشنا شویم.
مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای سیستانی و بلوچ هستند. سیستانیها به زبان فارسی با گویش سیستانی حرف میزنند و اغلب پیرو دین اسلام و مذهب تشیع میباشند و بلوچها به زبان بلوچی صحبت میکنند و پیرو اسلام و مذهب تسنن میباشند، هرچند اقلیتی از بلوچهای شیعه نیز وجود دارند. آمارهای سال 1389 نشان میدهد که بیش از 65 درصد از مردم این استان، بلوچ و حدود 33 درصد، سیستانی هستند و حدود 2 درصد دیگر را کردها و سایر اقوام ایرانی تشکیل میدهند.
یکی از مهمترین ویژگیهای مردم این دیار، همزیستی و مدارا و زندگی مسالمت آمیز اقوام و مذاهب متنوع در کنار یکدیگر است که قدمتی دیرینه دارد.
شاید تصور کنید مراسم نوروز تنها مختص شهرهای مرکزی و شمالی ایران است، اما در سیستان و بلوچستان نیز این عید جایگاه خاصی دارد و مردم، عید نوروز را با آیینها و رسوم خاصی برگزار میکنند.
مردم سیستان و بلوچستان برای استقبال از بهار، دو دوره چلهی بزرگ و چلهی کوچک را برگزار میکنند؛ چله بزرگ چهل روز اول زمستان و چله کوچک سی روز پایانی آن است و به دلیل کوتاهتر بودن (20 الی 30 روزه بودن این دوره)، آن را چله کوچک مینامند. در پایان چله کوچک، باران اسفندماه را خیر مطلق میدانند و آب باران را برای خوششانسی و دفع چشمزخم جمع میکنند. سپس آب را روی سر دختران دمبخت میریزند تا بختشان باز شود.
چند روز مانده به عید خانهها را تمیز و رنگی میکنند، سفرهی هفتسین محلی را با سبزه کوهی، سنجد و شیرینیهای خانگی میچینند و همه با لباسهای نو یا تمیز در کنار هم جمع میشوند. صبح عید، خانوادهها با شیرینی و آجیل محلی از هم پذیرایی میکنند، بچهها سبد به دست میگردند و بزرگترها برای آنها شیرینی میآورند.
موسیقی محلی با سازهای دف و دوتار همراه با رقص سادهی گروهی، هیجان عید را کامل میکند.
لباس سنتی زنان سیستان و بلوچستان، تلفیقی از راحتی و زیبایی است؛ آنها پیراهنهای بلند و گشاد میپوشند که روی آنها سوزندوزیهای هندسی و منجوقکاریهای رنگارنگ دیده میشود. چارقد یا روسری بزرگ روی سرشان پیچیده میشود و گاهی جلیقهی کوتاه تزئینی بر روی لباس میپوشند. کمربندهای منگولهدار و از زیورآلات متداول است که جلوهی خاصی به پوشش میبخشد.
مردان این خطه با شلوار «پیزو» و پیراهن سادهی نخی یا کتان، فصل گرم را سپری میکنند. در مجالس رسمی، شال ابریشمی یا کلاه محلی، تکمیلکنندهی ظاهر آنهاست.
این لباسها نه تنها زیبا بلکه متناسب با آبوهوای خشک و گرم منطقه، طراحی شده تا هنگام کار یا جشن، آبوهوا دستوپا گیرشان نشود.
از دیگر هنرها و صنایع دستی این استان، میتوان به مواردی مثل سفال کلپورگان که صرفا با دست و بدون چرخ سفالگری ساخته میشود، سیاه دوزی (گلدوزی با نخ سیاه ابریشمی)، پریواردوزی (گلدوزی روی پارچه روسری و …)، سکه دوزی، آینه دوزی، خولک بافی (بافت با ساقه نی)، سیس بافی (بافت با گیس درخت خرما)، قالیبافی، نمدمالی و … اشاره کرد.
صبح عید قربان، خانوادهها زودتر از همیشه از خواب بیدار میشوند. پس از ادای نماز، نوبت به ذبح قربانی میرسد؛ دام با دقت انتخاب شده و گوشت آن طبق رسم بین خویشاوندان و نیازمندان پخش میشود.
کودکان با پوشیدن لباسهای تمیز و دست و پای حنا بسته، حس و حال ویژهای به مراسم میدهند. در خانهها، غذاهای محلی مثل کرایی و بریانی طبخ میشود و همه دور سفرهی یکدیگر جمع میشوند. دیدوبازدید و طلب حلالیت از بزرگترها بخش پایانی این روز را شکل میدهد تا پیوندهای خانوادگی مستحکمتر شود.
اولین روز پس از ماه رمضان با صدای تکبیر در کوچه و بازار آغاز میشود. پس از اقامه نماز عید، شیرینیجاتی همچون حلوا و حلوای چنگال و شربتهای گوارا سرو میشود.
خانمها برای پذیرایی از مهمانان، شلهزونبلوشی یا حلیم زابلی آماده میکنند و همه در فضای باز و پشت بامها به تبادل شادباش میپردازند. نوجوانان، گلهای کوهی و سبزهی تازه را وسط حیاط میچینند و با رقص محلی و دفزنی، شور و شوق روز فطر را دوچندان میکنند.
چوببازی از سرگرمیهای نوروزی است که بیشتر میان پسران رواج دارد. دو نفر با چوبهای سبک رو بهروی هم میایستند و سعی میکنند با ضربههای حسابشده حریف را ناک اوت کنند، بدون آنکه خودشان آسیبی ببینند. البته در اغلب مراسمها چوب بازی، صرفا حرکاتی نمایشی و آیینی به شمار میآید.
این بازی، مهارتهای بدنی و سرعت عمل را به نمایش میگذارد و معمولاً در فضای باز روستا یا حیاط منازل انجام میشود. تماشاچیان دور بازی حلقه زده و با شور و هیجان، ضربات را تشویق میکنند.
چَلبازی در رودخانهها و تالابهای فصلی جریان دارد. دو گروه با لباسهای رنگی و داور مشخص، با هدف به دست آوردن پرچم یا شیء میانی رقابت میکنند.
شرکتکنندگان در آبهای کمعمق میدوند، یکدیگر را هل میدهند و با استراتژی تیمی سعی میکنند پرچم را تصاحب کنند. این بازی در گذشته در دریاچه هامون و سایر رودخانههای منطقه سیستان و بلوچستان انجام میگرفت که امروزه با توجه به خشکسالی در این استان، اثری از دریاچه هامون و رودخانه هیرمند، باقی نمانده است.
به هر روی، این بازی که بیشتر در روستاهای ایرانشهر، متداول است، علاوه بر سرگرمی، نشاط جمعی و هماهنگی اعضای تیم را تقویت میکند و نمونه عینی همبستگی اجتماعی میباشد.
موسیقی این دیار با سازهایی چون دوتار، دهل و نی همراه است. ملودیها ساده اما پرشورند و ریتم تندی دارند که معمولاً آدم را دعوت به رقص میکند.
رقصهای محلی معمولاً گروهی هستند و مردان با لباسهای سنتی در حلقههایی میرقصند که با ضرب موسیقی هماهنگ است. یکی از معروفترین رقصها، «رقص شمشیر» است که نمایشگونه و پر از حرکت است.
یکی دیگر از رقصهای معروف، «دوچاپی» هست. رقصندگان دست در دست هم حلقه میزنند و با گامهای هماهنگ با ضرب آهنگ میرقصند و شادی و اتحاد را به نمایش میگذارند. این رقص در مراسم عروسی و جشنها بیش از هر زمان دیگری، تماشایی میشود.
برای ازدواج کردن در سیستان و بلوچستان، مراسم «جار» و رضایت خانوادهها اولین قدم است. در این مراسم، پدر و مادر پس از انتخاب دختر مورد نظر برای پسرشان، مراسم جار را برگزار میکنند. در این رسم پسر با چند تن از دوستان خود به سراغ فامیل میرود تا خبر ازدواجش را به آنها دهد. اعضای فامیل هم هدایایی مانند پول نقد، شتر، گوسفند، طلا، گندم و برنج برای شرکت در این شادی و کمک به داماد میدهند.
پس از آن، مراسم حناگذاری برگزار میشود؛ زنان با گل و شمع دست و پای عروس را حنا میگذارند و شعرهای محلی میخوانند.
روز عقد سفره عقد با قرآن، هفتسین ساده و گلآرایی پهن میشود. بزرگان فامیل نوبتی قرآن بر سر عروس و داماد میگذارند؛ سپس شادی با دف و دوتار آغاز میشود.
پایگَدران هم رسم جالبی است که در آن اولین قدم عروس در چارقد داماد، نشانه آغاز زندگی مشترک است.
در فرهنگ سیستان و بلوچستان، احترام به بزرگترها یک اصل اساسی است.
در هنگام ورود بزرگترها به مجلس، همه بلند میشوند و با بوسیدن دست آنها ادب خود را نشان میدهند.
اولویت پذیرایی و نشستن در جایگاه ویژه با بزرگان فامیل است و در گفتگوها نظراتشان مقدم بر همه است. این رفتار هم جایگاه سنی بزرگترها را حفظ میکند و هم حس مسئولیت و مراقبت را در نسلهای جوان را تقویت میکند.
یکی از ویژگیهای بارز مردم بلوچ، مهماننوازی آنهاست. اگر به خانهی یکی از آنها بروید، اولین چیزی که برایتان میآورند، یک لیوان چای شیرین و بشقابی پر از خرماست.
در فرهنگ سیستان و بلوچستان، جایگاه مهمان بسیار بالاست و باید به بهترین نحو از او پذیرایی شود. حتی اگر فردی غریبه و ناآشنا وارد یک روستا شود، مردم با روی خوش پذیرایش خواهند بود.
حتما جلوههایی از این مهماننوازی را در مسابقه خانه ما دیدهاید؛ خانوادههایی که برای حضور مهمانان خود، خانه را تمیز و مرتب میکردند و با هر آنچه در توانشان بود از مهمانان پذیرایی میکردند.
اگر بخواهیم از سیستان و بلوچستان فقط بهعنوان یک استان یاد کنیم، بیانصافی است. سیستان و بلوچستان، یک سبک زندگی است؛ جایی که در آن، فرهنگ نه در موزهها، که در کوچهها و خانهها و دل مردم زندگی میکند.
مستند مسابقه خانه ما در فصل چهاردهم، فرصتی بود برای ما که نگاهی نزدیکتر، دقیقتر و انسانیتر به مردمانی دوست داشتنی بیندازیم که شاید تا پیش از این فقط نامشان را شنیده بودیم و حالا، با شناخت بیشتر، شاید بخواهیم روزی مهمان سفرههای پرمهرشان باشیم و پای صحبتهایشان بنشینیم.